تحقیق اقسام صفات الهی
دسته بندي :
علوم انسانی »
معارف اسلامی
تحقیق اقسام صفات الهی
فرمت فایل : ورد- word
قابل ویرایش
تعداد صفحات : 14 صفحه
فهرست مطالب:
تقسيمات صفات
صفات جمال و صفات جلال
صفات ذات و صفات فعل
صفات حقيقي و اضافي
صفات خبريه
علم خداوند به ذات خود
علم ذاتي خداوند به موجودات
براهين علم الهي
سميع، بصير، مدرك
بخشی از متن :
اقسام صفات الهي
واژه اسم كاربردهاي مختلفي دارد. در گسترده ترين كاربرد به معني هر لفظي است كه بر معنايي دلالت مي كند. اسم در اين كاربرد مترادف با كلمه است، و حرف و فعل در اصطلاح علماي نحو را نيز شامل مي شود.
دومين كاربرد اسم همان است كه در اصطلاح علماي نحو به كار مي رود و يكي از اقسام كلمه و قسيم حرف و فعل است.
سومين كاربرد آن معنايي است كه در اصطلاح متكلمان مقصود است و آن عبارت است از لفظي كه بر ماهيت و ذات من حيث هي و بدون در نظر گرفتن اتصاف آن به صفتي از صفات دلالت مي كند. مانند الفاظ سماء (آسمان)، ارض (زمين)، رجل (مرد) و جدار (ديوار).
واژه صفت نيز كاربردهاي مختلفي دارد. حكما مبادي مشتقات را صفت و مشتقات را اسم مي گويند. از نظر آنان علم و قدرت صفاتاند و عالم و قادر يا عليم و قدير اسم، ولي متكلمان مشتقات را صفات ناميده و مبادي مشتقات را «معني» مي گويند. بنابراين، علم و قدرت، معني، و عالم و قادر يا عليم و قدير صفاتاند. به عبارت ديگر، هرگاه ذات و ماهيت را از آن جهت كه موصوف به وصف يا معناي ويژهاي است، در نظر آوريم واژه صفت به كار مي رود.
«الصفة هي الاسم الدال علي بعض احوال الذات، و ذلك نحو طويل و قصير و عاقل و غيرها»
«ان الصفة في الحقيقة ما أنبأت عن معني مستفاد يخص الموصوف و ما شاركه...».
ياد آور مي شويم، اين گونه ملاحظات در عمل چندان رعايت نمي شود، و هر يك از اسم و صفت به جاي ديگري به كار ميرود.
يگانه واژهاي كه معناي وصفي نداشته، و به عنوان اسم مخصوص خداوند، شناخته شده است؛ اسم جلاله(الله) است. اما واژههاي ديگر چون عالم، قادر، حي، رازق، باقي و غيره هم به عنوان اسماء الهي به كار مي روند، و هم صفات خداوندي، چنان كه در روايات معروفي كه براي خداوند نود و نه اسم بيان شده است، جز اسم جلاله، همگي از مشتقات و صفات ميباشند.
تقسيمات صفات
صفات الهي را از جهات گوناگون تقسيم كردهاند:
1-صفات جمال و صفات جلال:
صفات جمال يا صفات ثبوتي صفاتي اند كه بر وجود كمالي در خداوند دلالت مي كنند. مانند عالم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، رزق و رازق و غيره. و صفات جلال يا صفات سلبي صفاتي اند كه چون بر نقصان و فقدان كمال دلالت مي كنند، از خداوند سلب مي شوند. مانند: تركيب، جسمانيت، مكان، جهت، ظلم، عبث و غيره. صدر المتألهين در اين باره گفته است:
اين دو اصطلاح (صفت جمال و جلال) با تعبير ذي الجلال و الاكرام در آيه كريمه:
«تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» هماهنگ است زيرا صفت جلال عبارت است از آنچه ذات خداوند را از مشابهت با غير آن منزه مي دارد، و صفت اكرام عبارت است از آنچه ذات الهي به آن آراسته است، پس خداوند با صفات كمال وصف ميشود، و با صفات جلال از نواقص پيراسته مي گردد»
صفات سلبي كاربرد ديگري نيز دارد، و آن صفاتي است كه بر سلب نقص از خداوند دلالت ميكنند، مانند غني، واحد، قدوس، حميد و مانند آن.
2-صفات ذات و صفات فعل:
در تقسيم صفات الهي به صفات ذات و صفات فعل دو اصطلاح و دو نظريه است:
الف: هر گاه براي انتزاع صفتي از ذات و وصف كردن ذات به آن صفت، تصور ذات كافي باشد، و تصور فاعليت خداوند لازم نباشد، آن صفت، صفت ذات يا ذاتي خواهد بود. مانند صفت حيات و حي، اراده و مريد، علم و عالم، قدرت و قادر. و هر گاه تصور فاعليت خداوند لازم باشد، آن را صفت فعل يا فاعل گويند. مانند خلق و خالق، رزق و رازق، اماته و مميت، احياء و محيي، مغفرت و غافر، انتقام و منتقم، و مانند آن.
ب: هر صفتي كه بتوان خداوند را به مقابل و ضد آن وصف كرد، صفت فعل است، و هر صفتي را كه نتوان خداوند را به مقابل و ضد آن وصف كرد، صفت ذات است. بنابراين قدرت، علم و حيات از صفات ذاتي الهياند، چون خداوند به مقابل و ضد آنها وصف نمي شود، زيرا مقابل آنها نقص وجودي است، ولي اراده از صفات ذات نخواهد بود، زيرا وصف خداوند به مقابل آن محال نيست، مثلاً گفته مي شود خداوند ظلم به بندگان خود را اراده نكرده است، «وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» بر اين اساس، عدل از صفات ذات الهي خواهد بود، ولي بنابر اصطلاح نخست از صفات فعل است.
از دو اصطلاح ياد شده، اصطلاح نخست در كتب فلسفه و كلام مشهور و رايج است. محدث كليني در كتاب كافي اصطلاح دوم را برگزيده است،و بر اين اساس روايات مربوط به اراده را از صفات فعل دانسته اند، تعيين كرده است. سيد شريف گرگاني نيز در كتاب تعريفات همين اصطلاح را آورده است.
3-صفات حقيقي و اضافي:
صفات ذات را به دو گونه حقيقي و اضافي تقسيم كردهاند. صفات ذاتي حقيقي آن است كه حقيقتاً ذات به آن وصف مي گردد مانند علم و قدرت، و صفت اضافي آن است كه از صفات حقيقي انتزاع مي شود، ولي خود حقيقتاً از صفات ذات نيست، مانند صفت عالميت و قادريت، كه از در نظر گرفتن نسبت علم و قدرت با ذات انتزاع شدهاند، و وراي ذات و صفت علم و قدرت، حقيقتي ندارند.
صفت ذاتي حقيقي را به حقيقي محض و حقيقي ذات الاضافه تقسيم نمودهاند. حقيقي محض آن است كه به چيزي جز ذات خداوند تعقل ندارد. مانند صفات حيات، و حقيقي ذات الاضافه آن است كه به غير ذات متعلق مي شود مانند علم و قدرت.