مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلالات افسردگی(فصل دو)
دسته بندي :
علوم انسانی »
روانشناسی و علوم تربیتی
مباني نظري و پيشينه پژوهش اختلالات افسردگی(فصل دو)
کاملترین در سطح اینترنت
تعداد صفحات : 83
فرمت : word (قابل ویرایش)
رفرنس دهی استاندارد
منابع فارسی و انگلیسی دارد.
تحقیقات داخلی و خارجی دارد.
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
در این فصل، به مبانی نظری افسردگی و تبیین الگوی افسردگی براساس رویکرد اسلامی پرداختهمیشود. سپس به بیان توضیحات نظری مفهوم «درد معنوی» پرداخته خواهد شد و در ادامه نیز ادبیات پژوهشی پیرامون این دو متغیر بیان میگردد.
2-1 افسردگی
افسردگی از زمانهای بسیار دور مورد توجه بوده است. حدود چهارصد سال پیش از میلاد، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد. در حدود سال 30 میلادی، پزشک رومی، سلسوس در کتاب خود ملانکولی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. امیل کرپلین در سال 1899، مفهوم بیماری منیک –دپرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی اختلال دوقطبیI میشود. او همچنین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زنان و اواخر بزرگسالی در مردان شروع میشود و به افسردگی رجعتی معروف شد، و از آن به بعد یکی از معادلهای اختلالات خلقی با شروع دیررس شمرده میشود (سادوک و سادوک، ترجمه پورافکاری: 1388).
تمامی افراد بعضی از اوقات احساس گرفتگی یا ناراحتی میکنند. اما این احساسات معمولاً گذرا هستند و در خلال چندین روز فراموش میشوند. ولی زمانی که شخص آشفتگی و بینظمی افسردهکنندهای دارد، این افسردگی در زندگی و فعالیتهای معمولی وی تأثیر میگذارد و یا بینظمی و اختلال، باعث رنج و زحمت فرد و کسانی میشود که با او در ارتباط هستند.
افسردگی، معمول و عادی به نظر میرسد، اما بیماری جدی و مهمی است و بیشتر کسانی که آن را تجربه میکنند برای بهبود یافتن به مداوا و درمان نیاز دارند (حسینی و مهدیزاده، 1390).
افسردگی زمانی نابهنجار تلقی میشود که با واقعهای که رخ داده متناسب نباشد و یا فراتر از حد معمول باشد (اتکینسون، اسمیت و هیلگارد ، 1983).
اختلال افسردگی آنقدر شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفتهاست (سلیگمن ، 1975؛ به نقل از قاسمزاده، 1382). در هر مقطع معینی از زمان، 15-20 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی، از نشانههای افسردگی رنج میبرند. حداقل 12 درصد به میزانی از افسردگی که آنها را مقطعی از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود 75 درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل میدهند (راسخ، 1393).
شیوع و عوامل چندگانه زیربنایی این اختلال باعث شده است که گستره وسیعی از تلاشها در حوزه سببشناسی، تشخیص و درمان، در این زمینه صورت گیرد. اما با این وجود هنوز به طور قطع نمیتوان گفت که یافتههای پژوهشی، توانستهاند تمام ابعاد این اختلال را شناسایی، تبیین و کنترل نمایند. لذا در ابتدا این اختلال، براساس طبقهبندی DSM-5 به عنوان الگوی پذیرفته شده از اختلال، ارائه شده و سپس مروری بر الگوهای تبیینگر و مدلهای رایج درمانی خواهدشد.
2-1-1 طبقهبندی پنجمین ویراست تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (2013) از اختلال افسردگی
DSM-5 ملاکهایی برای دوره افسردگی اساسی، جدا از ملاکهای تشخیصی برای تشخیصهای وابسته به افسردگی ذکر کردهاست که در زیر به آنها اشاره میشود:
الف- پنج تا (یا بیشتر) از علائم زیر در یک دوره دو هفتهای وجود داشتهاند و نشان دهنده تغییر از سطح عملکرد قبلی هستند؛ حداقل یکی از علائم یا به صورت (1) خلق افسرده یا (2) از دست دادن علاقه و احساس لذت است.
(1) خلق افسرده اکثر مواقع روز، یا با گزارشات ذهنی (مثل احساس غمگینی و پوچی) یا مشاهدات دیگران (مثلاً غمگین و اشکبار بودن)
(2) کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام، یا تقریباً تمام فعالیتها در قسمت عمده روز، تقریباً هر روز (با توجه به شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران)
(3) کاهش قابل ملاحظه وزن بدن بدون پرهیز یا رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلاً، بیش از 5 درصد وزن بدن در یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها تقریباً هر روز
(4) بیخوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز
(5) تحریک یا کندی روانی – حرکتی تقریباً هر روز (قابل مشاهده برای دیگران، فقط مربوط به احساس ذهنی کندی یا بی قراری نمیشود)
(6) خستگی یا فقدان انرژی تقریباً هر روز
(7) احساس بیارزشی یا گناه بیجا (که ممکن است هذیانی باشد) تقریباً هر روز (فقط شامل خودملامتگری و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمیگردد)
(8) کاهش توانایی تمرکز یا تفکر، یا بلاتصمیمی، تقریباً هر روز (به شرح ذهنی بیمار یا مشاهده دیگران)
(9) افکار تکرار شونده مرگ (نه به صورت ترس از مرگ)
افکار انتحاری تکراری بدون نقشه خاص، یا اقدام به خودکشی یا طرح خاص برای خودکشی
ب- علائم شامل ملاکهای دوره مختلط نمیگردند.
ج- علائم ناراحتی قابل ملاحظه بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم به وجود میآورد.
د- علائم ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده (داروی نسخه شده یا مورد سوء مصرف) یا یک اختلال طبی عمومی نمیباشد.
ه- داغدیدگی توضیح بهتری برای علائم ارائه نمیکند، یعنی پس از فقدان فردی محبوب، علائم بیش از دو ماه دوام مییابد و یا با تخریب عملکردی بارز، اشتغال ذهنی بیمارگون با بیارزشی، تفکر انتحاری، علائم پسیکوتیک، یا کندی روانی-حرکتی همراه باشد.
2-1-2 الگوها و درمانهای اختلال افسردگی
2-1-2-1 الگوی زیستی افسردگی
به اعتقاد الگوی زیستی، افسردگی اختلال بدن است. چهار سرنخ وجود دارد که نشان میدهند بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است (شویلر ، 1974؛ به نقل از روزنهان و سلیگمن، ترجمه سیدمحمدی: 1389).
اولاً افسردگی تا اندازهای بعد از دورههای تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ میدهد؛ بعد از به دنیا آوردن کودک، هنگام یائسگی و درست قبل از قاعدگی.
ثانیاً شباهت قابل ملاحظهای بین نشانهها در فرهنگ، جنسیت، سنین و نژادها حاکی از این فرآیند زیستی زیربنایی است.
ثالثاً درمانهای بدنی، به ویژه داروهای ضد افسردگی سه حلقهای و بازدارندههای منوآمینواکسیداز و شوک برقی تشنجآور، افسردگی را به طور مؤثری درمان میکنند.
بالأخره اینکه گاهی افسردگی به صورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد میشود، به ویژه افسردگی میتواند به وسیله رزرپین ایجاد شود که داروی کاهشدهنده فشارخون است. این سرنخها عامل محرکی برای یافتن مبنای زیستی افسردگی بودهاند (روزنهان، سلیگمن ، ترجمه سیدمحمدی: 1389).